ضرورت جنبش مستقل ملی٫ فراقومی و طرح بدیل سیاسی٫ مردمی

نویسنده:‌ راشد رستمی

استراتیژی امریکایی  «خلق بحران و مدیریت بحران برای حفظ و گسترش منافع استراتیژیک» از دل جمهوریت سه نفره غنی ، طالب عصر حجر را بیرون کرد ه بار دیگر بر سرنوشت مردم  حاکم نمود.و برای فردا ها در صورت نیاز  برادر دوگانکی طالب یعنی داعش و یا نامی دیگری را ، که در آستین دارد،  بیرون خواهد آورد !  این بازی خطرناک و خونین تا زمانی دوام خواهد یافت که ما به سرنوشت خود حاکم شویم. منافعی ملی خود را تعریف کنیم و بر اساس آن روی محور های مشخصی برای ایجاد یک بدیل  مردمی کار و پیکارنمایم
تا ما خود سرنوشت خود را به دست نگیریم همین آش است و همین کاسه!
تلاش برای ایجاد جنبش مستقل ملی فراقومی، فرازبانی و فرامذهبی ، مبتنی  برحقوق شهروندی ، با نفی تفوق طلبی قومی و حکومتهای قوم محور،  طرح راهکار های مشخص عملی  برای ایجاد یک الترناتیف مردمی راه بیرون رفت از بحران عمیق فعلی است.  فرهنگ بیگانه پرستی و اتکای به غیر که از گذشته های دور و مشخصن از کودتای هفت ثور بدین سو تبلیغ و تطبیق شده، گراف باور به خود و توانمندی های خودی را به صفر نزدیک کرده است. این فرهنگ را باید بشکنیم. رمز شکستن این فرهنگ اما در جاگزینی اندیشه فراقومی به جای باور قومی و بستر سازی مناسب برای ایجاد و گسترش اعتماد ملی است. اندیشه فراقومی ایجاب میکند که از بلندپروزای های « اکثریت و اقلیت» ، « برادر بزرگتر» ، « ساکنان  و صاحبان اصلی »  و هژمونی طلبی های قومی فاصله بگیریم و همدیگر را به عنوان شهروند متساوی الحقوق بپذیریم. این یگانه راه ملت شدن نیز است! تلاش های ملت سازی از بالا به پایین با حذف هویت ها را از زمان محمود طرزی بدین سو تجربه کردیم و تجربه ای ناکام بوده است!

تقویه پروسه “ملت شدن” به جای تطبیق پروژه ملت ساختن!

در افغانستان یک پروژه ی داشتیم از زمان محمود طرزی بدین سو برای “ملت ساختن”، ولی این پروژه از آغاز سنگ بنای آن‌ کج نهاده شد. ملت ساختن درکشور ما یک حرکت ارتجاعی ازبالا به پائین  بر اساس‌ حذف ، سرکوب و یک دست سازی بوده و این اصلی ترین مانع در سر راه “ملت شدن” است. پروژه ملت “ساختن” یک پروژه ناکام است. باید آغاز جدیدی برای ملت شدن را تجربه کنیم. ملت شدن پروسه ی مردمی از پائین به بالاست. ملت یک ” شدن ” است.  ما محکوم به پراگندگی نیستیم . پنسیال لازم ملت شدن را داریم و میتوانیم ایجاد کنیم. باید مولفه های آن را درست شناسائی کرده عملا زمینه ی آن را فراهم سازیم. وظیفه دولت ها ایجاد بستر مناسب برای فرایند ملت شدن است. “یکسان سازی” راه حل نیست. وحدت در عین کثرت باید عملا تجربه گردد. در هویت ملی باید تمامی خرده هویت ها خود را باز یابند و احساس خودی کنند. این کار جز از راه تساوی حقوق همه شهرودان در عمل، همدیگر پذیری و اعتماد سازی تحقق پذیر نیست. در شرایط فعلی ما به سوی افتراق ملی روانیم. مخصوصن سیاست های دولت های کرزی و غنی و اینک طالبان پروسه ی افتراق ملی را تسریع کرده است. واکنش آن افزایش قومگرائی ست که شاهد آنیم. شبکه های استخباراتی هم در جهت ایجاد هر چه بیشتر نفاق و تفرقه به شدت کار میکنند.

بر جامعه نخبگانی افغانستان در داخل و خارج از کشور است که در راستای ایجاد چنین الترناتیفی تلاش کنند. شرایط را آماده بسازیم نه اینکه منتظر آماده شدن شرایط باشیم.  فعالیت های در این راستا از چندی بدین سو آغاز شده است و باید گسترده شده همگانی گردد. تغییر را باید از خود شروع کنیم.

ان الله لایغییرو ما بقوما حتی یغییرو ما بانفسهم.

ضرورت ایجاد آدرس سیاسی مستقل و ملی 

نبود یک الترناتیف  مستقل ملی فراقومی یکی از مشکلاتی اساسی فرا راه مردم است. ما از نبود چنین جایگزینی شدیدا رنج میبریم.
بن بست فعلی  ناشی از حاکمیت فرهنگ چالش زای سیاسی حاکم طی بیش از صد سال  در کشور است. فرهنگ سیاسی که اساس آن بر  فرد محوری و قوم محوری است.  هژمونی طلبی قومی و تقسیم قدرت و ثروث بر اساس قوم و تمرکز قدرت در دستان یک عده محدود. وجه غالب حکومت داری در کشور بوده و نتایج زیان باری به بار آورده. 

  افزون برآن آسیب های مخرب دیگری نیز جامعه ما را شدیدا فرا گرفته و عواقب ناگواری در پی داشته است . نهادینه شدن فرهنگ خشونت ،  فرهنگ  نوکر منشی ، نوکر پروری ، مجرم نوازی و نادیده گرفتن اراده مردم ، نهادینه شدن فرهنگ معافیت ومعامله با خون شهدا ، تبعیض قومی و قبیله گرایی است.. 

عدم وجود یک الترناتیف مردمی با کیفیت که قادر میبود  بعد از کنفرانس بن به نفع منافع ملی عمل کرده و مانع تطبیق امیال شوم خارجی ها و نوکران شان گردیده، جلو برگشت دوباره جنایت کاران را به  قدرت گرفته و کشور را از بحران نجات دهد یکی دیگر از عوامل وضعیت درد ناک فعلی ست . 
ما به یک نهضت فکری آرمانگرای متعهد و غیر وابستۀ واقعن فراقومی پایبند به اصول آزادی، دموکراسی، حقوق شهروندی، عدالت اجتماعی ، فرا حزبی نیاز مبرم داریم.

حکومت فراگیر چیست و چه کسانی را فرا میگیرد؟

در این روز ها تشکیل حکومت فراگیر ، حکومت همه شمول ، حکومت مشارکتی ..  زیاد بر سر زبان ها ست. هم تاریک اندیشان امارتی  و هم بقایای حکومت پوشالی و فاسد غنی ، تیکه داران قومی و هم مافیای قدرت و ثروت  حرف از آن می زنند ،‌وقتی خوب به صحبت های این ها دقت شود چنین فهمیده میشود که در این حکومت فراگیر همه شمول مشارکتی مورد نظر شان  تنها و تنها مردم اند  که حضور ندارند!  همین چند تیپی از افرادی را که در بالا ذکر آنها رفت شامل خواهند بود و مردم را تشنه به لب دریا برده و تشنه باز میگردانند! دولت فراگیر عبارت از ساختار سیاسی است که اراده مردم در بستر آن به طور همه جانبه و تمام امکان تمثیل یابد. دولت فراگیر یک شبه ایجاد نمی شود. باید فرایندی تعریف گردد که  بستر مناسب برای نسج و رشد مولفه های ایجاد یک دولت فراگیر باشند. دولت فراگیر شرکت سهامی نیست .
اگر قرار باشد مردم در سرنوشت سیاسی شان شریک باشند و حکومت آینده مردم را فراگیرد و نه مافیای قدرت و ثروت را،  باید از یک طرف ساختار سیاسی تغییر یابد و از طرف دیگر تضمین های لازم برای مشارکت مردم و ابزار ضروری  تحقق این مشارکت مردمی به عنوان پیش شرط  تعریف و تصویب شود. در غیر آن فراگیر بودن حکومت بی معنی بوده فریبی بیش نخواهد بود.


ابزار و زمینه های مشارکت سیاسی مردم از جمله این ها میتوانند باشند:

-تمرکز زدایی از قدرت سیاسی متمرکز فعلی و تفویض بخشی از صلاحیت ها به حکومت های منتخبمحلی در ولایات و تعریف حدود صلاحیت ها ، اختیارات و مسوولیت های حکومات محلی و مکانیسم همکاری با مرکز، گزارش دهی به حکومت مرکزی و نظارت حکومت مرکزی بر کار های حکومات محلی. 

– تشکیل شورای های مردمی انتخابی در سطح ولسوالی ها و مشخص شدن وظایف و صلاحیت های شان
– تشکیل شورای های انتخابی مردمی در سطح ولایات و تعریف وظایف و صلاحیت های شان
– انتخابی شدن والی ها از طرف مردم همان ولایت ها و تعریف صلاحیت ها و مسوولیت های شان
– قبول اصل انتخابات آزاد ، شفاف و مراجعه به آرای مردم به عنوان یگانه مرجع مشروعیت سیاسی
– پذیرش حقوق شهروندی ، آزادی بیان، آزادی حق فعالیت های مدنی، سیاسی ، اجتماعی و اقتصادی برای زنان، آزادی مطبوعات 
– نفی هر گونه هژمونی طلبی قومی و پایبندی عملی به اصل شایسته سالاری
فعلا این مسایل اصلا در آجندی گفتگو ها چه در دوحه و چه در جا های دیگر مطرح نیست و از قراین چنین معلوم میشود که صرف چانه زنی ها بر سر چند چوکی است نه بحث بر سر نوعیت نظام آینده. توقع چنین خواسته ها از امارت خواهان طالب قصه «جن و بسم الله »‌  خواهد بود ، اما  از آن طرف نیرو های که بنام جبهه مقاومت جمع شده اند میتوانستند مایه امیدواری برای همه کشور باشند و  به یک حرکت همگانی افغانستان شمول بدل شوند به شرطی که روی خواسته های بالا تاکید و مهره های بدنام را از صفوف شان منزوی نمایند!  حضور فعال چهره های که خود جز بحران بوده اند و مردم از عملکرد های شان ناراض اند در رده های تصمیم گیری یکی از بزرگترین مانع عدم اعتماد مردم و نیافتن اقبال لازم است.  

طرح تشکیل حکومت موقت برای آماده سازی شرایط لازم جهت انتقال قدرت از طریق انتخابات به مثابه یگانه مرجع مشروعیت سیاسی باید در صدر خواسته ها باشد. 
ایجاب میکند که علاوه بر انسجام و آرایش نیرو ها  روی یک نقشه راه برای ایجاد جنبش مستقل ملی فراقومی حول محور های چون مردم سالاری، حقوق شهروندی، عدالت اجتماعی ، تمرکز زدایی از قدرت و مشارکت سیاسی مردم با همین مکانیسم که در بالا بیان شد نیز بیشتر کار صورت بگیرد و به عنوان فراخوان به دسترس مردم و نیرو های سیاسی قرار گیرد تا با آغاز یک گفتمان ملی سالم و صادقانه به همآهنگی و بیسج نیرو های پراگنده برسیم و بستر مناسب برای ایجاد یک ةدرس سیاسی مهیا گردد.

در برابر حاکمیت متحجر فعلی که در غیبت مشروعیت سیاسی و قانون اساسی ، حرف از “بیعت”  بعیت به یک “فانتوم غایب از نظر” و تسلیمی میزند، حاکمیتش را حاکمیت الهی میداند و خودش را نماینده خدا ، مقاومت مردمی را ضروری و مشروع  میسازد. تسخیر جغرافیا به معنی مشروعیت ، حکومت داری و کسب رضایت مردم نیست! برنامه های که با خرد جمعی زمان و مقتضیات عصر نا سازگاراند نمی توانند پایدار باشند و محکوم به شکست اند.

هر چند وضع فعلی کشور امیدوارکننده نیست  اما فراموش نکنیم در دل هر تاریکی روشنایی نهفته !

تا بال و پری است به پرواز بیاندیش
اندیشه تواند قفس بسته شکستن
صیاد اگر بال ترا بست نشاید
بال و پر آزادی اندیشه ببستن

راشد رستمی.

2 Comments

    • از نظرت تان در مورد تحلیل ضرورت جنبش مستقل ملی به قلم محترم راشد رستمی متشکریم .

دیدگاهتان را بنویسید

Your email address will not be published.